احمدپناه و میزبانی (1395)، به بررسی نشانهمعناشناسی تفسیر اجتماعی میرزاعلیقلی خویی از حافظ در تصویرسازی دیوان چاپ سنگی ۱۲۶۹ پرداختند. در این راستا، ۹نگاره علیقلی برای این نسخه در ۳ گروه دستهبندی شده، به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد نشانهشناختی موردبررسی قرار گرفتهاند. نشانهمعناشناسی با درنظرداشتن رابطه تعاملی بین گفتهخوان و گفتهپرداز، کارکردهای مختلفی برای تصویر قایل میشود. این پژوهش باتوجهبه کنشهای گفتمانی، به بررسی برخی ابعاد نشانهمعنایی پرداخته که در گفتمان تصویری علیقلی فرایند معناسازی را رقم زدهاند. هدف نهایی مطالعه، بررسی نشانهمعناشناختی تفسیری است که علیقلی در تصویرپردازی خود از شعر حافظ ارائه نموده است. در این راستا مطالعه تطبیقی و همزمان ویژگیهای معنایی فضای شعر حافظ از یک سو و فضای تصویرپردازی علیقلی از سوی دیگر لازم است.
بررسیهای تطبیقی و مقایسه معنایی این دو فضا نشان میدهد، میرزاعلیقلی برخلاف حافظ به دنبال ایهام نیست و تصویری عینی و ارجاعی از عناصر یک بیت ارائه داده است. نتیجه، ارایه چهرهای ساده و انسانی از شعر حافظ است. به همین علت حاصل کار علیقلی بر روی شعر حافظ رنگ و بویی بسیار اجتماعی به خود گرفته است. در تصاویر علیقلی، اشعار حافظ در پرتوی حضور فشارهای پیکر انسانی حافظ معنادار میشود، و شالوده تصاویر، گفتوگو است. پیکر حافظ در گفتوگو با معشوقی فناپذیر قرار گرفته؛ که تأکیدی بر تفسیر انسانی و زمینی از غزل حافظ است. اما علیقلی در گفتوگو با پیکر شاه یا پیر مغان، چهرهای منفعل، مردسالار و اقتدارطلب از حافظ ارائه کرده است. این تصویر با ذهنیت مردم و روشنفکران دوره قاجار منطبق است که ساخت هویت و اقتدار ملی را اولویت کشور میدانست.